Add to Book Shelf
Flag as Inappropriate
Email this Book

تراژدی مرگ نوند : تراژدی مرگ نوند، نمایش‌نامه‌ای تاریخی و نفس‌گیر اثر رضا طاهری بشار است که داستان سوگناک ولیعهدی زخم خورده و پریشان را -بازگشته از نبردی سهمگین- در ایران رو به زوال روایت می کند. . +داستان: نوند، سردار سپاه و ولیعهد ایران شکست خورده از رومیان و مجروح به دربار بازگشته است-جویای خائنان- و با برادرش -آتبین طمعکار بزدل- و وسوسه های او در کشاکش است. ملکه هوشمند ایران و شاهنشاه می کوشند تا راه گریزی از چ: تراژدی مرگ نوند، نمایش‌نامه‌ای تاریخی و نفس‌گیر اثر رضا طاهری بشار است که داستان سوگناک ولیعهدی زخم خورده و پریشان را -بازگشته از نبردی سهمگین- در ایران رو به زوال روایت می کند. . +داستان: نوند، سردار سپاه و ولیعهد ایران شکست خورده از رومیان و مجروح به دربار بازگشته است-جویای خائنان- و با برادرش -آتبین طمعکار بزدل- و وسوسه های او در کشاکش است. ملکه هوشمند ایران و شاهنشاه می کوشند تا راه گریزی از چ

By TAHERIBASHAR, REZA

Click here to view

Book Id: WPLBN0100750905
Format Type: PDF (eBook)
File Size: 1.80 MB.
Reproduction Date: 11/10/2025

Title: تراژدی مرگ نوند : تراژدی مرگ نوند، نمایش‌نامه‌ای تاریخی و نفس‌گیر اثر رضا طاهری بشار است که داستان سوگناک ولیعهدی زخم خورده و پریشان را -بازگشته از نبردی سهمگین- در ایران رو به زوال روایت می کند. . +داستان: نوند، سردار سپاه و ولیعهد ایران شکست خورده از رومیان و مجروح به دربار بازگشته است-جویای خائنان- و با برادرش -آتبین طمعکار بزدل- و وسوسه های او در کشاکش است. ملکه هوشمند ایران و شاهنشاه می کوشند تا راه گریزی از چ: تراژدی مرگ نوند، نمایش‌نامه‌ای تاریخی و نفس‌گیر اثر رضا طاهری بشار است که داستان سوگناک ولیعهدی زخم خورده و پریشان را -بازگشته از نبردی سهمگین- در ایران رو به زوال روایت می کند. . +داستان: نوند، سردار سپاه و ولیعهد ایران شکست خورده از رومیان و مجروح به دربار بازگشته است-جویای خائنان- و با برادرش -آتبین طمعکار بزدل- و وسوسه های او در کشاکش است. ملکه هوشمند ایران و شاهنشاه می کوشند تا راه گریزی از چ  
Author: TAHERIBASHAR, REZA
Volume:
Language: Persian
Subject: Fiction, Drama and Literature
Collections: Authors Community, Adventure
Historic
Publication Date:
2025
Publisher: REZA TAHERIBASHAR
Member Page: reza taheribashar

Citation

APA MLA Chicago

Taheribashar, R. (2025). تراژدی مرگ نوند : تراژدی مرگ نوند، نمایش‌نامه‌ای تاریخی و نفس‌گیر اثر رضا طاهری بشار است که داستان سوگناک ولیعهدی زخم خورده و پریشان را -بازگشته از نبردی سهمگین- در ایران رو به زوال روایت می کند. . +داستان: نوند، سردار سپاه و ولیعهد ایران شکست خورده از رومیان و مجروح به دربار بازگشته است-جویای خائنان- و با برادرش -آتبین طمعکار بزدل- و وسوسه های او در کشاکش است. ملکه هوشمند ایران و شاهنشاه می کوشند تا راه گریزی از چ. Retrieved from https://www.gutenberg.us/


Description
تراژدی مرگ نوند، نمایش‌نامه‌ای تاریخی و نفس‌گیر اثر رضا طاهری بشار است که داستان سوگناک ولیعهدی زخم خورده و پریشان را -بازگشته از نبردی سهمگین- در ایران رو به زوال روایت می کند. . +داستان: نوند، سردار سپاه و ولیعهد ایران شکست خورده از رومیان و مجروح به دربار بازگشته است-جویای خائنان- و با برادرش -آتبین طمعکار بزدل- و وسوسه های او در کشاکش است. ملکه هوشمند ایران و شاهنشاه می کوشند تا راه گریزی از چنگال تیز رومیان بیابند و زمان بخرند، اما رخدادهای خونبار و کینه توزی‌های پی در پی و توطئه های پایان ناپذیر یکایک پدیدار می‌شوند تا قصه را بسوی پرتگاه برانند. ملکه مادر به فرزندانش ایمان دارد و می کوشد که از تله، کشور را و خودش را بیرون بکشد، اما نمی داند که چه رخدادهای دردناکی در انتظار است. این نمایشنامه، داستان دسیسه چینی‌ها و همدستی و خیانت‌ها است که دست به دست هم می‌دهند تا اندک اندک مرگامرگی سهمگین یکایک نفرات خاندان سلطنتی را در کام اهریمنی خود فرو برد. +بخشی از متن نمایشنامه: نوند: چرا به او شک کرده بودم؟ چرا تهدید کرده‌بودم او را؟ هولناک و همزمان مسخره نیست؟ ] با انگشتانش موهای ملکه را می‌نوازد[ وای...او را؟ براستی او را؟ مادرم را؟ گوشت تن و استخوان بدنم را؟ ] آتبین نرمانرم، دست بر قبضه شمشیر در نیام، در پساپس نوند می‌ایستد، نوند پریشان‌حال خنجر را از زمین برمی‌دارد و خیره می‌نگردش [ پس اعتمادی حتی میان فرزند و پدر و مادر نیست. عشقی نیست. محبتی نیست.همه فریب، همه دروغ، همه جنایت و تردید.... اما خدایا پس عشق چیست؟ ایمان کجاست؟ چیست؟ چه کسی به راستی می‌شناسدشان؟ ] نوند بر می‌خیزد، می‌لغزد و سپس افتان به میزی می‌آویزد [ نه، کسی نمی‌شناسد، کسی حقیقت آنها را نمی‌داند. هیچ کس. اما کیفر را می‌شناسم، رازش را می‌دانم. می‌دانم و در بند بند وجودم درکش می‌کنم. آسایشش را حس می‌کنم، آرامش تاوانش را آرزو می‌کنم. به ویژه اکنون که باید چیزهایی را به خودم ثابت کنم. چون شاید واقعا زمانش رسیده است. چون چند روزی هست که وسوسه‌ای به جانم افتاده است، چیزی که درونم را نیشتر می‌زند، می‌خلد و می‌کَنَد و پیش می‌رود. زیرا دیگر تاب آن را ندارم که چکه‌چکه‌های خوناب این زخم هم بر سیلاب خون زخم‌های دیرین عمیق که پیوسته و بی‌گسست فرو می‌‎رود، افزوده شود تا در گودایی بس ژرف و درهم فرو‌‌رفته، مکیده شود و باز به‌سان شرار آتش سوزان در رگهای از هم گسیخته‌‌ام بپاشد و مسخم کند...که آتش در من زند و عذابم دهد...وقتی که این جرم هولناک تو است.. وقتی که این جرم هولناک من است. زیرا هر بزهی تاوان گناهش باید داده شود، باید...حتی اگر آسمان و زمین و زمان فرو پاشند. چون این بار، این بار سهمناک اجازه نخواهد داد ادامه دهم، تا بادافره گناهی چنین سترگ را نپردازم، تا تازیانه جان شکاف حقیقت برهنه را بر تنم فرود نیاورم. +خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می دهیم؟ کسانی که قصه و داستان اوریجینال و ایده و گفتار برای‌شان مهم است.کسانی که ارزش و سهمگینی انتخاب و اختیار را با گوشت و پوست و استخوانشان احساس می‌کنند.کسانی که به بررسی سیر رخدادهای تاریخی و خشونت مرگبار مندرج در آن علاقه دارند.کسانی که از تراژدی های کهن خسته شده‌اند و هوای تازه می‌خواهند.این داستان تاریخی یک هوای براستی تازه است.

Summary
تراژدی مرگ نوند، نمایش‌نامه‌ای تاریخی و نفس‌گیر اثر رضا طاهری بشار است که داستان سوگناک ولیعهدی زخم خورده و پریشان را -بازگشته از نبردی سهمگین- در ایران رو به زوال روایت می کند. . +داستان: نوند، سردار سپاه و ولیعهد ایران شکست خورده از رومیان و مجروح به دربار بازگشته است-جویای خائنان- و با برادرش -آتبین طمعکار بزدل- و وسوسه های او در کشاکش است. ملکه هوشمند ایران و شاهنشاه می کوشند تا راه گریزی از چنگال تیز رومیان بیابند و زمان بخرند، اما رخدادهای خونبار و کینه توزی‌های پی در پی و توطئه های پایان ناپذیر یکایک پدیدار می‌شوند تا قصه را بسوی پرتگاه برانند. ملکه مادر به فرزندانش ایمان دارد و می کوشد که از تله، کشور را و خودش را بیرون بکشد، اما نمی داند که چه رخدادهای دردناکی در انتظار است. این نمایشنامه، داستان دسیسه چینی‌ها و همدستی و خیانت‌ها است که دست به دست هم می‌دهند تا اندک اندک مرگامرگی سهمگین یکایک نفرات خاندان سلطنتی را در کام اهریمنی خود فرو برد. +بخشی از متن نمایشنامه: نوند: چرا به او شک کرده بودم؟ چرا تهدید کرده‌بودم او را؟ هولناک و همزمان مسخره نیست؟ ] با انگشتانش موهای ملکه را می‌نوازد[ وای...او را؟ براستی او را؟ مادرم را؟ گوشت تن و استخوان بدنم را؟ ] آتبین نرمانرم، دست بر قبضه شمشیر در نیام، در پساپس نوند می‌ایستد، نوند پریشان‌حال خنجر را از زمین برمی‌دارد و خیره می‌نگردش [ پس اعتمادی حتی میان فرزند و پدر و مادر نیست. عشقی نیست. محبتی نیست.همه فریب، همه دروغ، همه جنایت و تردید.... اما خدایا پس عشق چیست؟ ایمان کجاست؟ چیست؟ چه کسی به راستی می‌شناسدشان؟ ] نوند بر می‌خیزد، می‌لغزد و سپس افتان به میزی می‌آویزد [ نه، کسی نمی‌شناسد، کسی حقیقت آنها را نمی‌داند. هیچ کس. اما کیفر را می‌شناسم، رازش را می‌دانم. می‌دانم و در بند بند وجودم درکش می‌کنم. آسایشش را حس می‌کنم، آرامش تاوانش را آرزو می‌کنم. به ویژه اکنون که باید چیزهایی را به خودم ثابت کنم. چون شاید واقعا زمانش رسیده است. چون چند روزی هست که وسوسه‌ای به جانم افتاده است، چیزی که درونم را نیشتر می‌زند، می‌خلد و می‌کَنَد و پیش می‌رود. زیرا دیگر تاب آن را ندارم که چکه‌چکه‌های خوناب این زخم هم بر سیلاب خون زخم‌های دیرین عمیق که پیوسته و بی‌گسست فرو می‌‎رود، افزوده شود تا در گودایی بس ژرف و درهم فرو‌‌رفته، مکیده شود و باز به‌سان شرار آتش سوزان در رگهای از هم گسیخته‌‌ام بپاشد و مسخم کند...که آتش در من زند و عذابم دهد...وقتی که این جرم هولناک تو است.. وقتی که این جرم هولناک من است. زیرا هر بزهی تاوان گناهش باید داده شود، باید...حتی اگر آسمان و زمین و زمان فرو پاشند. چون این بار، این بار سهمناک اجازه نخواهد داد ادامه دهم، تا بادافره گناهی چنین سترگ را نپردازم، تا تازیانه جان شکاف حقیقت برهنه را بر تنم فرود نیاورم. +خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می دهیم؟ کسانی که قصه و داستان اوریجینال و ایده و گفتار برای‌شان مهم است.کسانی که ارزش و سهمگینی انتخاب و اختیار را با گوشت و پوست و استخوانشان احساس می‌کنند.کسانی که به بررسی سیر رخدادهای تاریخی و خشونت مرگبار مندرج در آن علاقه دارند.کسانی که از تراژدی های کهن خسته شده‌اند و هوای تازه می‌خواهند.این داستان تاریخی یک هوای براستی تازه است.

Excerpt
تراژدی مرگ نوند، نمایش‌نامه‌ای تاریخی و نفس‌گیر اثر رضا طاهری بشار است که داستان سوگناک ولیعهدی زخم خورده و پریشان را -بازگشته از نبردی سهمگین- در ایران رو به زوال روایت می کند. . +داستان: نوند، سردار سپاه و ولیعهد ایران شکست خورده از رومیان و مجروح به دربار بازگشته است-جویای خائنان- و با برادرش -آتبین طمعکار بزدل- و وسوسه های او در کشاکش است. ملکه هوشمند ایران و شاهنشاه می کوشند تا راه گریزی از چنگال تیز رومیان بیابند و زمان بخرند، اما رخدادهای خونبار و کینه توزی‌های پی در پی و توطئه های پایان ناپذیر یکایک پدیدار می‌شوند تا قصه را بسوی پرتگاه برانند. ملکه مادر به فرزندانش ایمان دارد و می کوشد که از تله، کشور را و خودش را بیرون بکشد، اما نمی داند که چه رخدادهای دردناکی در انتظار است. این نمایشنامه، داستان دسیسه چینی‌ها و همدستی و خیانت‌ها است که دست به دست هم می‌دهند تا اندک اندک مرگامرگی سهمگین یکایک نفرات خاندان سلطنتی را در کام اهریمنی خود فرو برد. +بخشی از متن نمایشنامه: نوند: چرا به او شک کرده بودم؟ چرا تهدید کرده‌بودم او را؟ هولناک و همزمان مسخره نیست؟ ] با انگشتانش موهای ملکه را می‌نوازد[ وای...او را؟ براستی او را؟ مادرم را؟ گوشت تن و استخوان بدنم را؟ ] آتبین نرمانرم، دست بر قبضه شمشیر در نیام، در پساپس نوند می‌ایستد، نوند پریشان‌حال خنجر را از زمین برمی‌دارد و خیره می‌نگردش [ پس اعتمادی حتی میان فرزند و پدر و مادر نیست. عشقی نیست. محبتی نیست.همه فریب، همه دروغ، همه جنایت و تردید.... اما خدایا پس عشق چیست؟ ایمان کجاست؟ چیست؟ چه کسی به راستی می‌شناسدشان؟ ] نوند بر می‌خیزد، می‌لغزد و سپس افتان به میزی می‌آویزد [ نه، کسی نمی‌شناسد، کسی حقیقت آنها را نمی‌داند. هیچ کس. اما کیفر را می‌شناسم، رازش را می‌دانم. می‌دانم و در بند بند وجودم درکش می‌کنم. آسایشش را حس می‌کنم، آرامش تاوانش را آرزو می‌کنم. به ویژه اکنون که باید چیزهایی را به خودم ثابت کنم. چون شاید واقعا زمانش رسیده است. چون چند روزی هست که وسوسه‌ای به جانم افتاده است، چیزی که درونم را نیشتر می‌زند، می‌خلد و می‌کَنَد و پیش می‌رود. زیرا دیگر تاب آن را ندارم که چکه‌چکه‌های خوناب این زخم هم بر سیلاب خون زخم‌های دیرین عمیق که پیوسته و بی‌گسست فرو می‌‎رود، افزوده شود تا در گودایی بس ژرف و درهم فرو‌‌رفته، مکیده شود و باز به‌سان شرار آتش سوزان در رگهای از هم گسیخته‌‌ام بپاشد و مسخم کند...که آتش در من زند و عذابم دهد...وقتی که این جرم هولناک تو است.. وقتی که این جرم هولناک من است. زیرا هر بزهی تاوان گناهش باید داده شود، باید...حتی اگر آسمان و زمین و زمان فرو پاشند. چون این بار، این بار سهمناک اجازه نخواهد داد ادامه دهم، تا بادافره گناهی چنین سترگ را نپردازم، تا تازیانه جان شکاف حقیقت برهنه را بر تنم فرود نیاورم. +خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می دهیم؟ کسانی که قصه و داستان اوریجینال و ایده و گفتار برای‌شان مهم است.کسانی که ارزش و سهمگینی انتخاب و اختیار را با گوشت و پوست و استخوانشان احساس می‌کنند.کسانی که به بررسی سیر رخدادهای تاریخی و خشونت مرگبار مندرج در آن علاقه دارند.کسانی که از تراژدی های کهن خسته شده‌اند و هوای تازه می‌خواهند.این داستان تاریخی یک هوای براستی تازه است.

Table of Contents
تراژدی مرگ نوند، نمایش‌نامه‌ای تاریخی و نفس‌گیر اثر رضا طاهری بشار است که داستان سوگناک ولیعهدی زخم خورده و پریشان را -بازگشته از نبردی سهمگین- در ایران رو به زوال روایت می کند. . +داستان: نوند، سردار سپاه و ولیعهد ایران شکست خورده از رومیان و مجروح به دربار بازگشته است-جویای خائنان- و با برادرش -آتبین طمعکار بزدل- و وسوسه های او در کشاکش است. ملکه هوشمند ایران و شاهنشاه می کوشند تا راه گریزی از چنگال تیز رومیان بیابند و زمان بخرند، اما رخدادهای خونبار و کینه توزی‌های پی در پی و توطئه های پایان ناپذیر یکایک پدیدار می‌شوند تا قصه را بسوی پرتگاه برانند. ملکه مادر به فرزندانش ایمان دارد و می کوشد که از تله، کشور را و خودش را بیرون بکشد، اما نمی داند که چه رخدادهای دردناکی در انتظار است. این نمایشنامه، داستان دسیسه چینی‌ها و همدستی و خیانت‌ها است که دست به دست هم می‌دهند تا اندک اندک مرگامرگی سهمگین یکایک نفرات خاندان سلطنتی را در کام اهریمنی خود فرو برد. +بخشی از متن نمایشنامه: نوند: چرا به او شک کرده بودم؟ چرا تهدید کرده‌بودم او را؟ هولناک و همزمان مسخره نیست؟ ] با انگشتانش موهای ملکه را می‌نوازد[ وای...او را؟ براستی او را؟ مادرم را؟ گوشت تن و استخوان بدنم را؟ ] آتبین نرمانرم، دست بر قبضه شمشیر در نیام، در پساپس نوند می‌ایستد، نوند پریشان‌حال خنجر را از زمین برمی‌دارد و خیره می‌نگردش [ پس اعتمادی حتی میان فرزند و پدر و مادر نیست. عشقی نیست. محبتی نیست.همه فریب، همه دروغ، همه جنایت و تردید.... اما خدایا پس عشق چیست؟ ایمان کجاست؟ چیست؟ چه کسی به راستی می‌شناسدشان؟ ] نوند بر می‌خیزد، می‌لغزد و سپس افتان به میزی می‌آویزد [ نه، کسی نمی‌شناسد، کسی حقیقت آنها را نمی‌داند. هیچ کس. اما کیفر را می‌شناسم، رازش را می‌دانم. می‌دانم و در بند بند وجودم درکش می‌کنم. آسایشش را حس می‌کنم، آرامش تاوانش را آرزو می‌کنم. به ویژه اکنون که باید چیزهایی را به خودم ثابت کنم. چون شاید واقعا زمانش رسیده است. چون چند روزی هست که وسوسه‌ای به جانم افتاده است، چیزی که درونم را نیشتر می‌زند، می‌خلد و می‌کَنَد و پیش می‌رود. زیرا دیگر تاب آن را ندارم که چکه‌چکه‌های خوناب این زخم هم بر سیلاب خون زخم‌های دیرین عمیق که پیوسته و بی‌گسست فرو می‌‎رود، افزوده شود تا در گودایی بس ژرف و درهم فرو‌‌رفته، مکیده شود و باز به‌سان شرار آتش سوزان در رگهای از هم گسیخته‌‌ام بپاشد و مسخم کند...که آتش در من زند و عذابم دهد...وقتی که این جرم هولناک تو است.. وقتی که این جرم هولناک من است. زیرا هر بزهی تاوان گناهش باید داده شود، باید...حتی اگر آسمان و زمین و زمان فرو پاشند. چون این بار، این بار سهمناک اجازه نخواهد داد ادامه دهم، تا بادافره گناهی چنین سترگ را نپردازم، تا تازیانه جان شکاف حقیقت برهنه را بر تنم فرود نیاورم. +خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می دهیم؟ کسانی که قصه و داستان اوریجینال و ایده و گفتار برای‌شان مهم است.کسانی که ارزش و سهمگینی انتخاب و اختیار را با گوشت و پوست و استخوانشان احساس می‌کنند.کسانی که به بررسی سیر رخدادهای تاریخی و خشونت مرگبار مندرج در آن علاقه دارند.کسانی که از تراژدی های کهن خسته شده‌اند و هوای تازه می‌خواهند.این داستان تاریخی یک هوای براستی تازه است.

 
 



Copyright © World Library Foundation. All rights reserved. eBooks from Project Gutenberg are sponsored by the World Library Foundation,
a 501c(4) Member's Support Non-Profit Organization, and is NOT affiliated with any governmental agency or department.